بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است—دکترین اقتصادی زمان رژیم منحوس پهلوی درتمام ابعاد حتی فرهنگی یک دکترین کاملا منحط استعماری بود-درحدود ده سال پیش یک ماشینی از فرعی که به خیابان اصلی شلوغ منتهی شد بودن رعایت پیچید- وبا ماشین مادربچه ها تصادف کرد-وبیان کرد کاراورژانسی داشتم-ایشان فرمودند من نمیخواهم از کوپن استفاده کنم- شما به هرتعمیرکاری که خوب باشد ومنصف باشد من قبول میکنم- ماتحقیق کردیم- شخصی بنام حسن اقا گفتند تعمیرکارخوب وصاف خوب ومنصف است سعدیه اخر محدوده شیراز از سمت شرق است- بایک جاده باریک به داریون کهمثلا بیست کلیومتری وسپس به خرامه منتهی میشود نزدیک گردنه اول ساختمان تعمیرکار ایشان انجا بود ما نجا رفتیم جوان شرین وباخلاق خلص شیرازی تا مغازه ایشانسمت راست چندین مغازه تعمیرکار سمت چپ بالای تپه یک ساختمان شیکی بانمای سنگ سفید وطرح الگوی غربی بود گفتم این هتل است ویا سوپر مارکت است خندید فرمودند انهم تعمیرکار وصاف کاری است- این تعمیر کار ائلین کسی که دراین منطقه این ساختمان به صورت اجری ساخته بود وسپس انرا به این صورت دراوردمحوطه کوچگ بود ساختمان بتونی که یک زیرزمین بزرگ ودو طبقه اسکلتی سیمانی ساخته بود درداخل ان محوطه وپیا هرو صافکاری میکردند ودرطول جاده ملشین برای نوبت صافکاری پارک بد وتقزیاب درطرف جاده این چنین بود- من به ایشان گفتم چراشما محوطه کم گرفتید؟؟ ایشان محوطه زیادبود ولی بعدا چون دیگراجازه پارک کردن دراطراف جاده نمیدهند ما ازمحوطه گرفتیم که دراخل سالن صافکاری کنیم اگر دوتانکر درجهت مخالف باید یکی باید صبر کند- تادیگری رد شود- من گفتم این ماشین شبها تامین دارند ایشان فرمودند همه ما شب هادرپارکینگ میگذاریم وماشین شما من شخصا به خانه میبرم- من پرسیدم شماچند-سال صاف کار هستید-فرمودند از دهسال قبلا ز انقلاب من گفتم دراین سی سال شما به اینجا رسیدید؟ فرمودند این ساختمان مال بعداز انقلاب است جریان من این است- پدر من فروشنده لوازم یدک ماشین بود- ولی صاحب مغازه نبود- وان زمان درشیراز فقط پنچ مغازه فروشنده لوازم یدکی ماشین بود ومن هممیخواستم فروشنده لوازم یدکی ماشین باشم ولی پدرمن گفت بزودی دست زیاد میشودبرودنبال صافکاری- درشیراز یک صاف کار برجسته بود که حسن اش این بود شاگرد پروری میکردئ- ومن نزد اوررفتم وایشان گفتند که کن ازلحاظ شاگرد کامل هستم ولی چون باپدرمن دوست بود منرا پذیرفت –ومن بهترین شاگر ایشان شدم وروز فرمودند فلانی- من پولی به شما میدهم وبرو صاف کاری بزن تا من شاگردان زیادی باز تربیت کنم- من بان پول وپول پدرم وطلاوجواهرات مادرم وکمک فامیل ودوخیرنتوانستم درشیرازحتی یک مغازه اجاره کنم چه برسد که بخرم به بانک ها مراجعه کردم- نکته کلیدی اینجا است همه بانک ها گفتند مابرای این کارها وام نمیدهیم فقط برای برج سازی انهم با پارتی گردن کلفت بروبه استانداریمن به استانداری رفتم جواب رد شنیدمدرحالی که درانگلستان به کارهی گرانقیمت سخت جواب میدهند ولیبرای کارهای اینچنین فوری وفوتی است بخصوص مغازه درمحل گردشگری باشد تاسع برابر حدمجاز وام میدهند اقای اوباما که اگفته شده است که سیدهزار شغل دائم ایجاد کرده است همین کار کرده است این نوع کارهای سبک وام ارزان داده است این نشان استعناری بئدن طرح های اقتصادی ایران است وتازه ان برج سازی به شرطی به دیگران میدادندکه نورچشمی وهزارفامیل مایلبه سرمایه گذاری نبودند وگرنه سهم اکثریت مال انهابود-ادامهدارد ایشان ظرف بیست سال وام را مستهلک میکند وسپس ازاز سه بانک وام میگیرد به شرطی وام بدهند خودا وبرادراش وکارکنان اش رابه کربلا ببرد وام گرفته بود- بردارفرستادوخوداش هم گفت سال اینده میروم وسپس-کارکنان خواهند رفت-من گفتم درهرحال محوطه بزرگتر کن وایشان فرمودند همین نقشه دارم که طرف گردن مقداری زمین بخرم واضافه کنم--ادامهدارد